دوستان

آدم هارا از قدمت دوستانشان بشناس نه از تعداد دوستانش

دوستان

آدم هارا از قدمت دوستانشان بشناس نه از تعداد دوستانش

دوستی یعنی........



با دوستت حرف بزنی و

از ته دلت بخندی..........!

آخرین نظرات
  • ۴ آذر ۹۵، ۲۲:۴۹ - Behnam
    😐
  • ۱ آذر ۹۵، ۱۵:۵۲ - ...Armin ...
    عالی

۴۷ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

انومه فیش گاز رو برده بانک پرداخت کنه، به یارو پشت باجه میگه:
ببخشید آقا، شما گازم میگیرید؟
.
.
.
.
طرف گفته:
نه خانم من فقط جفتک میندازم،
اون یکی همکارم هم گاز میگیره، 
هم پارس میکنه...! نیشخندنیشخند

میدونی دردناک ترین مرگ رو توی تاریخ کی داشت؟
پسر نوح
فکر کن داری غرق میشی یه گورخر باهات بای بای کنه اونم
از توی کشتی بابات هیپنوتیزم


قند رو انداختم هوا سریع با دهن گرفتمش میگم بابا حال کردی حرکتو؟

برگشته میگه :
خاک تو سرت بچه های مردم هواپیما بدون سرنشین ساختن
تو مثل سگ میپری هوا با دهن قندو میگیری ؟؟؟
بهزیستی سراغ ندارید!؟ابلهابله

ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻬﻢ ﺷﻨﺎ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻻ ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺒﺘﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺪﻩ!!
.
.
.
ﻣﻦ: 
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﺟﻠﻮ: 
ﭘﺎﻫﺎﯼ ﻋﻘﺐ: 
ﻓﺪﺭﺍﺳﯿﻮﻥ ﺷﻨﺎ: 
قوﺭﺑﺎﻏﻪ: 
ﺍﻧﺠﻤﻦ ﺣﻤﺎیت ﺍﺯ ﺩﻭﺯﯾﺴﺘﺎﻥ: 
.
جراتم ندارم چیزی بگم 
به حول و قوه الهی پاهای عقبمو تکون دادم دیگه... وقت تماموقت تمام

کاری ک عینک آفتابی با قیافه پسرا میکنه

.
.
.
.
ده کیلو مواد ارایشی با صورت دخترا نمی کنه
.
.
لامصب عینک افتابی رو ک بر میدارن
کاخ ارزوهات تبدیل میشه به یه زیرهمکف 37متری منتظرمنتظر

یارو ﻣﯿﺮﻩ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ
ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺑﻬﺶ ﻛﺮﻓﺲ ﻣﯿﺪﻥ
ﺷﺎﻡ ﺍﺳﻔﻨﺎﺝ
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﻫﻢ
ﺑﻬﺶ ﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﺒﺰﻯ ﻣﯿﺪﻥ !!
ﻣﯿﮕﻪ : ﻧﺎﻫﺎﺭ ﭼﯿﺰﻯ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﻜﻨﯿﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺮﻡ ﻣﯿﭽﺮﻡ قهر

ما اینقدر فقیریم که 20 ساله هروقت دست زدم به سیب زمینی سرخ کرده
امانم گفت دست نزن کمه
ینی تا الان یه بارم اندازه نبوده نیشخند

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻯ ﺷﻤﺎﻡ ﻳﻪ ﻛﻴﻒ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﻭ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻫﺴﺖ
ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻯ ﻣﺪﺍﺭﻙ ﻣﻬﻢ ﻭ ﺳﻨﺪﺍ ﺭﻭ ﺗﻮﺵ ﻣﻴﺬﺍﺭﻳﻦ؟!
ﻻﻣﺼﺐ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﻩ !!!

ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺘﺮﺳﻢ
ﺍﺯ ﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺰﺩﻧﻢ ﮐﻪ …!
ﺁﻗﺎ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﺴﺖ !!!

ﺗﻮ ﺧﺎﺭﺝ :
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﯿﺘﻮﻧﻢ ﭼﻨﺪﻟﺤﻈﻪ ﺑﯿﺎﻡ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ؟
ﺗﻮ ﺍﯾﺮﺍﻥ :
ﺑﻌﺪﺍﺯﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻣﯿﮕﻦ :
ﮐﺮﻩ ﺧﺮ … ﭼﻪ ﻏﻠﻄﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺩﺭﻭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ !؟؟ عصبانی


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۴:۳۰
....همتا.. ..



ههههه مث خودم












۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۴
....همتا.. ..















برا سایان جون










۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۵:۲۲
....همتا.. ..

Image result for ‫جک باحال‬‎





Image result for ‫جک باحال‬‎




۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۴:۲۳
....همتا.. ..

چرا می گویند پیراهن و نمی گویند ” جوان آهن ” ؟
چرا می گویند اتوبوس و نمی گویند اتوماچ یا جاروبوس ؟
چرا می گویند خداحافظ و نمی گویند خداسعدی ؟
چرا می گویند اتومبیل و نمی گویند اتومکُلنگ ؟
چرا می گویند ماشین و نمی گویند شماشین ؟
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند دیوانه و نمی گویند غول آنه ؟
هااااااان ؟ آخه چرا ؟؟؟
.
.
من آدمِ غایب جوابی هستم ؛ دو سه هفته بعد از اینکه طرف یه چیزی بارم کرد توی حموم جوابشو به خودم میدم …
.
.
بچه که بودیم سر کلاس قرآن میخواستم قرآن بخونم یه ژستی میگرفتم که نگو !
بسم الله الرحمن الرحیم رو فقط مثل عبدالباسط میخوندم ، بقیه شو میرفتم تو پایه عباس قادری و جواد یساری …
.
.
ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﻟﻬﺮﻩ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺍﻳﻨﻪ ﻛﻪ توی ﻣﻬﻤﻮﻧﻴﺎ وقتی ﺩﺍﺭﻥ ﺗﻪ ﺩﻳﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻴﭽﺮﺧﻮﻧﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺮﺳﻪ …
.
.
ساعت 6 صبح تو رادیو گفت با هرکی قهرین همین الان بiش زنگ بزنین و آشتی کنین ، والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم 10سال باهامون حرف نمیزنه …
.
.
بفرما و بشین و بتمرگ ، هر سه یک معنی داره اما هیچ کدوم اثرش مثل “گ.و.ه نخور” نیست !
.
.
رفیقم یه سرفه هایی میکنه انگار که 10 ساله داره سیگار میکشه ، در حالیکه 9 ساله داره سیگار میکشه !
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۴
....همتا.. ..

ز ما دی ماهی نرنجید


نه مغروریم نه بی احساس


فقط خسته ایم


خسته از اعتماد های بیجا


برای همین بعضی هامون قفل محکم به دلمون میزنیم و کسی رو


تو زندگیمون راه نمیدیم

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۶
....همتا.. ..

ما دی ماهی ها دوست داریم همون کسی که خودمون میخوایم

باشیم



اگه دیگران دوست ندارند


بزار نداشته باشند


این اصل همیشه یادمون هست که خوشبختی یک انتخابه

و زندگی راضی نگه داشتن همه نیست


۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۵
....همتا.. ..

Image result for ‫ماه دی‬‎






Image result for ‫ماه دی‬‎







Image result for ‫ماه دی‬‎







Image result for ‫تولد دی ماهی ها‬‎




ههههه همینطور برا ماه دی که تولدمه گذاشتم


نظر یادتون نره....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۴ ، ۱۷:۵۳
....همتا.. ..

Image result for ‫حرفای سنگین‬‎

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۲:۲۴
....همتا.. ..

حالم به هم می خورد از کلمه ی عزیزم ! من را همان ببین صدا کنید






ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ، ﻳﮏ ﺟﻔﺖ ﮐﻔﺶ ﺧﺮﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﺭﻧﮕﺶ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩ

ﺍﻣﺎ ﺍﻧﺪﮐﻲ ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ . ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:

ﮐﻤﻲ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺭﺩ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯﻣﻲ ﮐﻨﺪ . ﺧﺮﻳﺪﻡ ، ﭘﻮﺷﻴﺪﻡ ، ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ ،

ﻓﻘﻂ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ ﻫﺎﻱ ﭘﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﺳﺎﺧﺖ . ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ،

ﺑﻬﺮ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻧﮕﻲ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﻢ ، ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻢ .

ﺩﺭ ﻣﺴﻴﺮﻫﺎﻱ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻫﻢ ، ﭘﺎﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ. ﻣﻦ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ .

ﮐﻔﺸﯽ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩ ،

ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻣﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﻭ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺷﺘﻢ .

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺍﺳﺖ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻧﮕﻬﺶ ﺩﺍﺷﺖ .

ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻃﯽ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﺣﻤﻠﺶ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯼ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﻮﺩ.

ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺯﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩ.

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﻔﺶ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ!!





وقتی انسان تمام عمر کار بکند

لحظه ای فرا می رسد که در می یابد کارهای دیگری نیز می توانسته بکند

مثلا : عاشق شود و زیر باران قدم بزند…

به دنیا و مشکلاتش و لو برای چند ساعت فکر نکند…

از گرمی دست معشوق گُر بگیرد…

ولی حالا چند حساب بانکی دارد

چندین مرضِ سبُک و نیم دو جین قرص برای نفس کشیدن…

از این رو تاسف می خورد !





قبل رفتن به جهنم این دیالوگ را خواهم گفت : خدایا ببخش که ناامیدت کردم … 





ﯾﺎﺩﻣﻪ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﺑﻬﺸﺖ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻌﯽ میکردم ﭘﺎﻡ ﺭﻭ ﻗﺒﺮﺍ ﻧﺮﻩ ؛ ﺗﺎ ﺭﻭ ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺭﻓﺖ
ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺁﺗﯿﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﭼﺸﺎﻣﻮ ﻣﯽ ﺑﺴﺘﻢ و ﺗﻮی ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﺵ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻡ …
ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺖ ، ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ … ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﻗﺪﯾﻤﯽ ﻫﺎ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺗﺮ و ﺟﺪﯾﺪﯼ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﺷﮑﯿﻞ ﺗﺮ !
ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺭﻭﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻗﺒﺮ ﭘﺎﻡ ﺭﻓﺖ یا ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎشون ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺘﻢ ﺍﻣﺎ ﺭﺍﺳﺘﺶ
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ : ﻣﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﻤﻮﻥ نمیومد ﺣﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﭘﺎ ﺑﺬﺍﺭﯾﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﺭﺍﺣﺖ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﭘﺎ میزﺍﺭﯾﻢ …
ﮐﺎﺵ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﭽﻪ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﺪﯾم ! 







آﺩﻣﺎﯼ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻋﺎﺷﻖ میشن … 
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺣﺴﺎﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻭﺯ ﻣﯿﺪﻥ … 
ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺑﻬﺖ میگن ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻥ … 
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺩﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ … 
ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺮ ﺗﻨﻬﺎﺕ میزارن … 
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺸﻦ ، ﺳﺎﮐﺖ میشن ، ﭼﯿﺰﯼ نمیگن ، ﺧﯿﻠﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺮﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ هیچوقت ﺑﺮ
نمیگردن !!!





گاهی ، گاهی دلم سنگین میشود … کلافه میشود … کفشهایش را به پا میکند … عصای سپیدش را در
دست میگیرد … عینکش را به چشم میزند و راهی میشود به دنبال نشانی از گمشده اش و نقطه به
نقطه ی دنیا را بو میکشد برای یافتن بویی از آشنای دیرینش ؛ برای یافتن مرهم چشمان بی سویش ؛
برای یافتن بویی از پیراهن یوسفش …
گاهی دست دلم را میگیرم و با هم پی یوسف دلم میگردیم ! 
تازگی ها دلم یوسفش را پیدا کرده سر همان سجاده ی ترمه ایکه مادربزرگم چندسال پیش برایم از
مشهد سوغاتی آورده بود !








در مقابل یک فرد معلول با سرعت کم راه بروید ! 
در مقابل مادری که فرزندش رو از دست داده بچه تون را نبوسید ! 
در مقابل یک فرد مجرد از عشقتون نگید ! 
و خلاصه … 
در برابر کسی که نداره از داشته هاتون مغرورانه حرف نزنید !!! 





دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست ، آنقدر به خاطره ضربدرهای جلوی اسمم چوب
روزگار را خوردم که تبدیل شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی …


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۴ ، ۱۲:۲۳
....همتا.. ..